سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شمیم قدس
سید مسعود شجاعی طباطبایی در مطلبی عکسی از یک بسیجی فلسطینی منتشر کرد که به عشق امام خمینی(ره) در دوران جنگ تحمیلی خود را به جبهه های ایران رسانده بود.
 سید مسعود شجاعی طباطبایی در مطلب اخیر وبلاگ "وصیت نامه" نوشت: در میان عکس هایم دلبسته یک عکس از یک بسیجی با نام احمد هستم، فلسطینی بود و به عشق امام خود را به جبهه های حق علیه باطل رسانده بود، احمد از شیعیان مخلصی بود که سعادت دیدار با او در عملیات نصر هفت نصیبم شد، فارسی کم می دانست، کلماتی را هم که می دانست در عشق به امام و افتخار بسیجی بودن در رکاب امام زمان خلاصه می شد.

هرگاه از امام صحبت میکرد ، دستش بر روی قلبش جای می گرفت و این نشان یک عشق واقعی بین عاشق و معشوق بود.در طول مسیر طولانی که پیاده در دل خاک کردستان عراق به عمق دویست و پنجاه کیلومتر طی کردیم، بارها در کنارش راه رفتم یا نشستم تا از رایحه خوش بودن با یک بسیجی فلسطینی بهره ببرم، یادم است به او می گفتم که من هم آرزو دارم به فلسطین بروم، و چقدر آرزوهایمان به هم نزدیک بود، احمد فلسطین را در آن زمان در جبهه های ما یافته بودو چه زیبا گفته اند:" شرف المکان بالمکین"، اعتبار مکان ها به انسان هایی است که در آن زندگی می کنند و چه زیبا می توان این دو وادی را در جایگاه عشق به معبود با هم مقایسه کرد، فضاهایی که تنها با شهدا معنا می شوند .

احمد مثل بچه های بسیجی خودمان عاشق بود، گرچه بسیار جوان بود اما چه روشن دریافته بود که این عشق در جبهه های ما ظهور کرده است. احمد انسی عجیب با امام داشت. ای امام تو را با خدا چه عهدی بود که از این چنین کرامتی برخوردار شدی که عاشقانت از دورترین مکانها به دنبال تو می آیند، حالا که می اندیشم ،می بینم زمان، بستر جاری عشق است تا انسان ها را در خود به خدا برساند و حقیقت تمام آنچه در زمان حدوث می یابد باقی است.

جبهه چه در ایران یا فلسطین حرم راز با خداست و پاسداران این حریم شهدایند؛ شهدایی که در آن چشم مکاشفه بر جهان غیب گشودند؛ شهدایی که همسفران عرشی امام بودند و اکنون میزبان اویند. هنوز نجوای حزن انگیز زیبای شعرعربی احمد در درونم طنین انداز است ، نجوایی که با اسم امام خمینی و کربلا کامل می شد.

او برای من همچون بسیجیان دیگر، سربازی بود که قلعه عشق را فتح کرده بود. اصلا جبهه ما و فلسطین قطعه هایی از خاک کربلایند،هر که می خواهد کربلا را بشناسد باید حقیقتی را که شهدای ما دریافته بودند را دریابدکه در زمانه ما در حقیقتی به نام امام خمینی (ره) جاری شده بود، یادم است احمد می گفت هنوز امام را ندیده است ،اما مطمئنم از عطر امام سرشار بودو بقایش را نیز به بقای امامش وابسته می دید.
پ .ن.
1-مدتها بود دودل بودم که این مطلب را در وسعت کوچک وبلاگم بگذارم یا نه، اما به نظرم رسید آنانکه نا آگاهانه بلندگوی کریه استکبار می شوند ، وفریاد زشت "نه غزه نه لبنان" را سر می دهند، آیا می دانند که در کربلای ایران غیور مردانی از فلسطین پا به پای رزمندگان ما می جنگیدند، از خدا می خواهم این مفهوم را که تنها در عشق به ولایت جاری و ساری می شود در دل آنها نیز روشن کند. هر چند دشمنان زخم خورده این نظام سخت در تلاشند تا دلها را از عشق جدا کنند.
2- شهید بزرگ آوینی چه زیبا گفت:" من و تو مرده ایم . یادآوران در جست وجوی گمگشته خویش به اردوگاه کرخه می روند . شعرشان اگر چه بس مغموم می نماید ، اما شعر مستی است . آنان را که می خواهند با نظر روانکاوانه در این سرمستان میکده عشق بنگرند هشدار باد که مبادا نشانی از یأس در آنان بجویند . یأس از جنود شیطان است واینان وارسته اند از آن جهانی که در سیطره شیاطین است . کرخه خرابات است واینان خراباتیانند و گریه ، آبی است بر دل های سوخته شان . گریه اوج سرمستی است و اگر امروز روزگار فاش گفتن اسرار است ، بگذار اینان نیز فاش بگریند . امام کو که به تماشای رهروان خویش بنشیند ؟ "
3-- گل واژه های این مطلب از شهید بزرگ آوینی است.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 89/10/22ساعت  6:49 عصر  توسط محمد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کمپین تحریم کالاهای صهیونیستی راه اندازی شد
    گفت و شنود: فتح: مذاکرات بی فایده است
    یک فلسطینی در جنگ ایران و عراق + عکس
    دوره آموزشی دو روزه صهیونیسم شناسی در آبعلی
    سلسله همایشهای رسالت ناتمام
    آدم های بزرگ متوسط کوچک چطوری هستند؟
    این نمایشگاه هم تموم شد
    فلسطین متدین
    کاریکاتور:جنگ کودک صهیونیستی و کودک فلسطینی
    روابط تاسف بر انگیز شاه و رژیم صهیونستی
    [عناوین آرشیوشده]